کد مطلب:149860 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:272

مقدمه به قلم مؤلف
دین اسلام كه در اوائل قرن هفتم میلادی [1] برای پرستش یگانه خداوند قادر و بركندن ریشه ی بت پرستی و نشر عدالت و فضیلت میانه ی بشر، در بطحاء مكه [2] ظاهر گردید، و با انقلابی كه در تصادف خود با عدالت شرك و رذائل جاهلیت توأم گردید، مانند سائر انقلابهای اصلاحی و دینی - كه در اثر آن، نوع انسان به طرف تكامل و تعالی حركت كرده - از پیروان با ایمان و تقوای خود فداكاریهای با اهمیتی دید و تاریخ به ذكر نام با افتخار آنان كفیل است. ولیكن فداكاری ای كه حسین بن علی (ع) - كه از پیشوایان و استوار كنندگان این دین است - در سنه ی 61 هجری برای نشر عقیده ی توحید و بث روح عدالت و مواسات و مؤاخات كرد، فداكاری ای حیرت انگیز است. اگر وراثت آثار ادبیه و ملكات فاضله و انتقال آن را از پدر به پسر معتقد بوده و مرام او را بسنجیم، عجب نیست او را یكی از نوابغ و مفاخر دنیا و نوع بشر بشماریم، زیرا كه این شهید راه حق و عدل، ثمره ی قلب بزرگترین مصلح و نابغه ی عظیم دنیا، یعنی


محمد عربی (ص) بوده و در علم و عمل تربیت شده ی حجر [3] حكیم دلیر اسلام، علی، أمیرالمؤمنین (ع) می باشد. البته باید فضائل روحی و عظمت نفس پدر و جد خود را وارث و سرچشمه ی علم باشد.

سیزده قرن از این حادثه ی تاریخی می گذرد. شدت ستم و جوری كه از امویان به حسین بن علی (ع) - كه داعی توحید، و امام عادل، و بزرگترین شخصی روحی اسلام بود - در رسیده،

[4] چشم مسلمانان، بلكه چشم كسانی را از بشر كه دارای عاطفه ی انسانی هستند، [5] گریان، و دلها را مجروح كرده، و مسلمانان هیچ وقت فراموش نكرده و نخواهند كرد كه ریحانه ی پیغمبر اكرم و سید شباب اهل جنت، به شمشیر گروه بی رحم، با آن شكل فظیع، كشته گشت. ولیكن مفكرین و بزرگان اسلام كه می خواهند حقائق نورانی و اصول سامیه و قواعد نافعه ی اسلام را به اهل عالم و پیروان ادیان دیگر معرفی كنند، باید عظمت نفس و فضائل روحی و شجاعت و شهامت این شهید راه عدل و توحید را، كه روز عاشورا روز جلوه ی آن بود، معرفی كنند تا به آن واسطه اهل


عالم را به حقائق و معنویت این دین، كه دین علم و عقل است و چنین نابغه را تربیت كرده، آشنا كنند، و پیروان دین اسلام و قرآن كه حسین را شهید راه عدالت و حق، و نهضت او را قویترین سبب حفظ معالم دین و قرآن می دانند، باید به فضائل و بزرگی نفس او نگریسته، از ارشاد و هدایت او مسترد شد و مهتدی باشند، نه این كه از روحانیت او دور شده و به صرف گریه قناعت كنند. و در حالی كه اندوه و اسف از این حادثه ی جانسوز داریم، باید به دیده ی بصیرت بنگریم كه شهادت این عادل برای زنده كردن عقیده ی توحید و عدل و حفظ آن بوده است و بس.

در ضمن مطالعه در تاریخ این واقعه، به كلمات و اشاراتی از خود امام شهید و یا سائر ائمه اطهار (ع) و یا روات و مورخین ثقات، تصادف می كردم كه مرا به یك سلسله از حقائق در عظمت نفس حسین (ع) و اسراری در حدوث این واقعه راهنمایی می كرد، كه در كتب مؤلفین و مورخین ذكری از آنها نرفته، و من ذكر و تحریر آنها را در این عصر لازم می دیدم، لیكن تراكم افكار و حوادث روزگار مانع بود. و سپاسگزارم كه تحریص و ترغیب عالم و محقق جلیل، آقای حاج میرزا عباسقلی (واعظ چرندابی) این موانع را خرق، و همت مرا بر اتمام این رساله تحریك كرد، و این تشویق از حسنات ایشان به شمار می رود؛ حفظه الله علما للعلم والدین.

ابوعبدالله زنجانی



[1] پيغمبر اسلام در سال 570 ميلادي در مكه ي معظمه متولد، و سال 610 م در حدود چهل سالگي به رسالت مبعوث گرديده. (چرندابي).

[2] فخرالدين طريحي (متوفاي 1085 ه) در مجمع البحرين، بطح، مي نويسد: «ابطح مسيل واسعي بوده در وادي مكه كه داراي سنگريزه ها است، و اولش در منقطع شعب (دره) ميان مني و آخرش به مقبره اي اتصال دارد كه مردم مكه آن را معلي مي نامند؛ و بطحاء نيز مانند ابطح است در معني، و از آن است بطحاء مكه.» و ياقوت حموي در معجم البلدان (ج 2) مي نگارد: «بطاح به كسر «با» جمع بطحاء است، به غير قياس.» ابن اعرابي مي گويد: «قريش بطاح، كساني هستند از قريش كه در شعب سكني دارند، و قريش ظواهر، آنهايند كه در خارج شعب منزل دارند، و اكرم ايشان قريش بطاح است. و بطحاء، در لغت، مسيلي را گويند كه در آن سنگريزه ها باشد، و جمع آن اباطح است.» تا آن جا كه مي گويد: «هر قطعه از اين زمين بطحاء است». (چرندابي).

[3] آغوش.

[4] ابوريحان بيروني در تأليف پر بهاي خود، الاثار الباقية عن القرون الخالية (ص 329، ط ليسيك، 1923 م) مي نويسد: «و فعل به [أي بالحسين (ع)] و بهم ما لم يفعل في جميع الامم باشرار الخلق من القتل بالعطش و السيف والاحراق و صلب الرؤوس و اجراء الخيول علي الاجساد» حاصل ترجمه اين است: از امويان بر حسين بن علي و خاندان و ياران وي مصائبي در رسيده كه نظير آن مصيبتها در هيچ امتي بر شرار خلق نرسيده تا چه رسد به مردمان پاك سرشت؛ ماند كشتن با تشنگي و شمشير و احراق و مصلوب نمودن سرها دواندن اسبها در روي اجساد. (چرندابي).

[5] حركات ناپسند و اقدامات وحشيانه ي امويان، به اندازه اي دلسوز و جانگداز بوده كه مورخ مسيحي، جرجي زيدان، نيز از اين پيشامد تاريخي اظهار تأثر نموده و در تأليف خود، غادة كربلا (ص 225، ط 5، مصر) مي نويسد:«شب يازدهم ماه محرم، ماه از افق غم انگيز كربلا طلوع كرده و بر آن سرزمين خونين اشعه پاش گرديد. اگر چنانچه مي دانست كه پرتو خود را بر زميني افكنده كه تنهاي بي سر هشتاد و سه تن شهيد را با آن حالت فظيع در بر گرفته است، خود، اشعه ي خود را حبس كرده و از پرتو افكني بر آن سرزمين جدا خودداري مي نمود، تا مگر بر روي اين جنايت تاريخي - كه مانند آن هرگز در تاريخ عمران ديده نشده است - پرده ي تاريكي كشيده و از انظارش مستور بدارد.» (چرندابي).